پــــــــلاک شــــــهيـــــد چهار شنبه 27 دی 1391برچسب:شهیده ,شهدای گمنام , شهید , زنان شهیده , زن و دفاع مقدس,شهیده نوجوان,اولين پرستارشهيد,شهيد مرضيه شيرواني, :: 15:31 :: نويسنده : رامين
شهيد مرضيه شيرواني نام: مرضيه نام خانوادگي: شيرواني نام پدر: فضل اله شماره شناسنامه: 1194 محل صدور: آبادان تاريخ تولد: 10/07/1335 تاريخ شهادت: 26/2/1360 محل شهادت: دزفول
اروندروددرکشاکش دشت می خرامیدن شورسرودن داشت.مردم آبادان نهال سبز صفارادردل ها می کاشتند تایکرنگی و یگانگی فراوان ترشودوگلدان هاراازگل محبت می انباشتندتاهم دردی و همدلی رونق بیشتری گیرد.مرضیه نیزازبطن زمان می آمدتادرسال1335 ودرجنجال وغوغای کشتی وسرخی آفتاب ساحل متولدشود. کنون خانواده ی مذهبی و تلاش گرشیروانی مقدم دومین فرزندراگرامی می دارندوزمینه رابرای تعلیم و تربیت اوفراهم می کنند. مرضیه تحصیلات ابتدای خود رادرآبادان آغازمی کندوبا هوش خدادادی که دارد،جزودانش آموزان موفق به شمار می رود.و پشتکاروجدیت اوسبب می شودکه بارتبه ی بالادوره ی متوسطه رابه پایان رساند. اوپس ازاخذمدرک متوسطه،به حرفه ی شریف پرستاری علاقه مند می شود،به توان واستعدادخود دراین رشته پی می بردووارد سازمان شیروخورشیدسرخ آن زمان می شودوپس از3سال آموزش مداوم وکسب مهارت های لازم،حرفه ی مقدس ودشوارپرستاری را آغاز می کند مرضیه که ازدوران کودکی،صبروصبوری ومهرورزیدن راآموخته بودوخلق وخویی پسندیده داشت،دردرمان دردمندان وبرای شفای بیماران با تعهدواخلاص،تلاش می کندوبامهر،مرهم جسم وروحشان می شود. اوبارعایت نکته های مهم روحی وروانی دردرمان بیماران،به زودی نمونه والگو می شودوازدیگرهمکاران خودپیشی می گیرد.سپس مرضیه به بندردورافتاده ومحروم چابهارسفرمی کندودرآن جاباکمترین وسیله وامکانات زندگی به مدت یک سال،صادقانه به پرستاری ومداوای مردم بیمار آن منطقه می پردازدوهرگزشرایط سخت زندگی در چاه بهار،براصالت کاروحرفه اش اثرنمی گذارد. درآستانه ی پیروزی انقلاب اسلامی به شهرستان شوش منتقل می شودوباآغازجنگ تحمیلی،درآنجاودرشهرشهیدان گمنام،باردیگرخدمت خالصانه ی خودراباشوروشوق بیشترادامه می دهد. مرضیه که کمتر به مرخصی می آمد،تصمیم می گیرد برای استفاده ازمرخصی استحقاقی خودبه مدت15روزدرکانون گرم خانواده زندگی کند،امادل بی تابش مانع ارآن می شودکه یادجبهه ومجروحان راحتی دراندک مدتی فراموش کند،اودراین مدت پیوسته تکرارمی کند:«من بایددر بین رزمندگان باشم وخدمت کنم...» وباهمین انگیزه ی مقدس است که پیش ازبه پایان رسیدن زمان مرخصی،به محل کارخود می شتابد. مرضیّه روز26دی ماه 1360،داوطلب می شودتا تنی چندازمجروحان دفاع مقدّس راکه به مقصد دزفول اعزام می کنند،همراهی کند. اوباوقوف وآگاهی ازاین که جاده زیرآتش مستقیم دشمن است وهرلحظه امکان دارد،حادثه ای به وقوع بپیوندد،قبل ازعزیمت،غسل شهادت رابه جامی آوردوآنگاه رهسپارسفرمی شود،تاوظیفه ی خطیرخودرابه انجام رساند. باران گلوله وآتش هم چنان ادامه دارد؛مرضیّه چون پروانه برگردجمع مجروحان می گردد.اوآرام وقرارنداردوقامت سفیدپوش اودرآفتاب می درخشید.وناگهان خمپاره ای درکنار آمبولانس آنهامنفجرمی شود.خون گرم مرضیّه،برسپیدی جامه،جاری می شودو سپیده نداسر می دهد: «اِرجعی الی ربک راضیةً مرضیّه» یکی دردویکی درمان پسندد یکی وصل ویکی هجران پسندد من ازدرمان ودردووصل وهجران پسندم آنچه را جانان پسندد «باباطاهر» چهار شنبه 27 دی 1391برچسب:شهیده ,شهدای گمنام , شهید , زنان شهیده , زن و دفاع مقدس,شهیده نوجوان,سمیه کردستان,اسطورهای که جان داد تا حرمت امام خود را نشکند , :: 15:30 :: نويسنده : رامين
![]() سمیه کردستان، اسطورهای که جان داد تا حرمت امام خود را نشکند
اگر در صدر اسلام سمیه زیر شکنجه جاهلان عرب حاضر به نفی وحدانیت خدا نشد و در دفاع از اعتقادات راسخ خود، شهادت را برگزید، امروز زنان موحد، الگویی نزدیکتر را پیش رو دارند.
نام : ناهید *ولادت و معرفت به معبود *نوجوانی از جنس ایمان و شهامت *راهی به سوی آسمانی شدن *زخم ستاره *تهران، سفر آخر *و اینک ... چهار شنبه 27 دی 1391برچسب:شهیده ,شهدای گمنام , شهید , زنان شهیده , زن و دفاع مقدس,شهیده نوجوان,, :: 14:58 :: نويسنده : رامين
... سپاس ايزد منان را که به ما نعمت انسان بودن و مسلمان شدن را اعطا فرمود و طريقت اسلام را به ما ارزاني داشت... ... شکر آفريدگار جهان را که مکتب اسلام را مکتب تعالي بخش؛ و طريقت زهرا(س) را راه نو و آن بانوي اطهر را الگو و اسوه زنان عالم قرار داد. ... سپاس بيکران آن بي همتا را که ما را در زمره رسالت داران و رهروان مکتب ايمان قرار داد و توفيق عنايت فرمود که جهت تبيين اين منزلت والا جسارت نوشتن توام با مسئوليتي سنگين و تواني اندک حاصل از تجارب انقلاب بيابيم. اميد است انشاءا... اين و جيزه، بتواند گوشه اي از رسالت و اصالت مکتبي زنان مسلمان را بنماياند. و ديگر دلسوزان و ره پويان واقعي بتوانند زواياي گوناگون زن را از دريچه هاي حقيقت و حقانيت اش به امت انقلابي بشناسانند و حضور گسترده اين شير زنان را در صحنه هاي مختلف انقلاب و جنگ تحميلي بنمايانند که اگر چنين باشد خدمتي بس والا و بزرگ به جاي آورده اند که داراي اجر اخروي خواهد بود% انشاءا... تحيات (تجليل و تکريم) ... سلام بر نيلوفران عشق و قامت يافتگان ايمان، بر زنان مسلمان که شميم دل انگيز و دلنواز واقعيت حقيقي "زن" را بر جانها روان ساختند، اسطوره هاي ايماني که سرود بلند ايثار را سر دادند و با طريق حق و ترسيم خط سرخ شهادت درسها آموختند و شور و حماسه حضورشان سرفصل رويش ها شد. سنبل هايي که تبدار عشق و عاشق معرفت و احياءکننده ارزشها و آغاز "زيستن" و تمناي واقعي و حقيقي اصالت و رسالت زن شدند. آنهايي که ساربان قافله عزم و دفاع در صحنه هاي مختلف پيکار بودند، اميدواراني که دلهاي خسته را اميد، روحهاي گسسته را پيوند، پاهاي از رمق افتاده را حرکت و به قامت هاي خميده استقامت آموختند. رهروان مکتب حقي که در اعتلاي نام شان؛ و احياي کرامت شان؛ و ثبت حماسه هاي سترگ شان و قداست راه شان بايد به قيام ايستاد! زنان مسلماني که رهروان حقيقي مکتب نور بودند. که در اوصاف و منزلتشان واژه ها قادر به بيان مقام و جايگاه ارزشي آنها نيستند. زيرا کلام در درياي معرفت اين شيرزنان به تلاطم مي افتد و کرامت وجودي اين سروران انقلاب، واژه ها را به دريوزگي و شکست مي کشاند و روح پاک و بلند اين ره پويان مکتب ايمان، "واژه ها" را به حقارت مي کشد. پس بايد به ضعف و زبوني کلام و بي بضاعتي قلم در ترسيم اوصاف اين اسوه هاي حقيقت اعتراف کرد. زيرا شجاعت، شهامت، ايثار، فداکاري، رسالت و اصالت زنان مسلمان و انقلابي ايران اسلامي جز در مفاهيم ارزشي و احياي رسالت مکتبي در قالب هاي ديگر نخواهد گنجيد. پس در فقر و حقارت واژه ها ور در جهت حفظ هيبت، شکوه، عظمت، حضور اين مظاهر ايمان، و حماسه هاي 8 ساله دفاع مقدس اين شيرزنان بايد به خودشان اقتدا نمود. يعني از حقيقت و حضور واقعي آنان بايد براي تبيين جايگاه شخصيت و منزلت واقعي اش مدد خواست و از خلق حماسه هايي سترگ، از حضور وسيع ايشان در زمانه هاي مختلف انقلاب، از مقاومت در هنگامه هاي بحران و يورش وحشيانه اعداء و تهاجم وسيع افکار متفرق، سخن راند، از زمانه اي که دلها خزان و جانها محزون و تلاطم زمان روحها را در هم مي فشرد و ديواره هاي جان را در هم مي شکست و سقف دلها از يورش استکبار و ايادي وابسته (شرق و غرب) شکاف بر مي داشت و قلوب مردم ريش ريش مي شد و بي رحمانه لبه تيغ و تيز وحشت - اضطراب، دلهره و شلاق سهمگين و تاريانه سخت دودلي بر جانها سايه مي افکند. در اين هنگامه زنان مسلمان و مومن و متعهد انقلابي و رهروان مکتب استقامت چون زينب کبري(س) در مصائب پايداري مي کردند و قد علم مي نمودند و چون شير زن دشت کربلا سپر بلايا و حوادث مي گرديدند و حضور فعال شان را در، مواقع مقتضي به منصه ظهور مي رساندند و در جهت حفظ ارزشها و آرمان ها و آنچه که بدان اعتقاد و باور قلبي داشتند بي ترس و هراس پايداري مي کردند و با حضور شرافتمندانه خود و با عزم جزم در دفاع از دست آوردها و در حفظ آنچه دشمنان بدان چشم طمع دوخته بودند مي پرداختند و همسر، فرزند و برادرانشان را در همه زمان آماده دفاع از اين آرمانها مي نمودند وجود در اين جسارت و بي باکي و عزم انقلابي به لطايف الحيل مورد بغض و کين اعداء درون و برون واقع مي شدند؛ اما هيچگاه در دوران حيات پرافتخار خود از بدو انقلاب تا 8 سال دفاع قهرمانانه که بارها سپر بلاها گرديد، تسليم آراء و انديشه هاي انحرافي و باطل نشده و همچون قهرماني نستوه در دو جبهه اجتماع و خانواده به حفظ دست آوردهاي انقلابي پرداخته و به جنگ اعداء و کفار زمان رفتند. خواهران مسلماني که با حضور انقلابي اشان ستاره عشق آسمان حقيقت و ايمان شدند، به گونه اي که حضور آنها رعب و وحشت بر دل دشمنان مي انداخت، هنگامي که سينه ها ملتهب و زمانه سنگين و مضطرب از گذر مي شد و ديده ها به تاري مي گرائيد او با خلق حماسه ديگري از حضور، نشانه هاي رسالت مکتب را هويدا مي ساخت و قلب ها را به آرامش و افق ديدگان را وسعت ديگري مي بخشيد و با عشق خدايي به قلعه هاي رفيع ايمان صعود مي کرد، او چون آبشاري روان لبريز از ايمان و اعتقاد بود، مطلع به حقيقت دين و مذهب و به بهره گيري از اين نعمت هاي خدادادي اعتقادي رايج داشت. او رسالت داري چون زينب کبري(س) در نگهداري مکتب حسين و پاسدار حرمت خون شهيدان کربلا بود او حمايت از ولايت حق را از زهراي اطهر(س) آموخته و در اين حمايت بود که به ستيز ظلمت و افکار و اوهام متحجرانه مي رفت. او تحفه بزرگ انقلاب بود که حضورش در عين رسالتش بود و حقيقتش در تقيد و کمال نجابت و شرات و جاذبه هايش به سبب اصالت و حقيقت عشق الهي بود. او هيچگاه با طوفهانهاي زمان همراهو مالوف و مانوس نشد و دستخوش گذر زمان نگرديد و سرشت پاک او هيچگاه در گرو ظواهر اسير نشد. او سايه بلند ايماني بود که هر گاه به ژرفناي وجودش نگريسته مي شد معناي آفتاب تداعي مي گرديد.
ادامه مطلب ... چهار شنبه 27 دی 1391برچسب:شهیده ,شهدای گمنام , شهید , زنان شهیده , زن و دفاع مقدس,شهیده نوجوان,شهیده اعظم جمالی , :: 14:50 :: نويسنده : رامين
شهیده اعظم جمالی
بانوی شهیده
پس از طی دوران طفولیت به مدرسه رفت و تحصیلات خود را در رشته طبیعی تا اخذ مدرک دیپلم متوسطه ادامه داد وی تا قبل از ازدواجش کارمند "اداره بهداری" آن شهرستان بود و در سن 22 سالگی با دکتر یوسف پور ابوالقاسم ازدواج کرد و زندگی مشترک را آغاز نمود. ثمره 18 سال زندگی مشترک آنها سه دختر و یک پسر بود . شهید جمالی به جهت اهمیت و توجهی که به فرزندان و تربیت آنها داشت، از مشاغل اداری صرف نظر نمود. ایشان در تاریخ بیست و یکم اسفند ماه1366 درحالی که در منزل مسکونی اش در حال رسیدگی به دو فرزندش بود، به همراه دو فرزند دخترش سولماز 11 ساله و شیوا 14 ساله در جریان بمباران هوایی رژیم بعثی عراق به شهادت رسیدند .
پیکر پاک این مادر شهید و دو فرزندش در گلزار بهشت زهرا به خاک سپرده شد
دکتر یوسف پور ابوالقاسم همسر شهیده اعظم جمالی ضمن بیان خاطراتی از همسر شهیدش می گوید :
همسری کاردان و مادری لایق بود و آرزو داشت تا به همراه فرزندانش به زیارت مرقد مطهر حضرت زینب «س» مشرف شود.
منبع : اطلاعات موجود در پرونده فرهنگی شهید، اداره کل جمعآوری و نگهداری آثار شهدا و ایثارگران ؛ معاونت پژوهش و ارتباطات فرهنگی بنیاد شهید و امور ایثارگران. چهار شنبه 27 دی 1391برچسب:شهیده ,شهدای گمنام , شهید , زنان شهیده , زن و دفاع مقدس,شهیده نوجوان,شهیده نسرین افضل, :: 14:48 :: نويسنده : رامين
زندگینامه: وی به خاطر نیاز شدید آموزش و پرورش به مربی، با عنوان مربی تربیتی در مهاباد مشغول به کار شد و همزمان معلمان نهضت سوادآموزی نیز تحت تعلیم او قرار گرفتند؛ وی در سال 1361با یکی از پاسداران ازدواج کرده و پس از ازدواج با وجود فعالیت زیاد اجتماعی، آنگاه که به کاشانهاش باز میگشت با ذوق و ظرافتی ستودنی، خانه ساده و بیپیرایه را به بهشتی روح بخش تبدیل کرد.
ادامه مطلب ... چهار شنبه 27 دی 1391برچسب:شهیده ,شهدای گمنام , شهید , زنان شهیده , زن و دفاع مقدس, :: 14:24 :: نويسنده : رامين
شهید بتول لچینانی
نام پدر: یدالله متولد: 1340- اصفهان
تاریخ شهادت: 26/12/1372 محل شهادت: مرز ایران- مسکو
نحوه شهادت: حمله موشکی شغل: معلم
شهید بتول لچینانی در سال 1340 در شهر زیبای فریدون شهر اصفهان به دنیا آمد. او در محیط مذهبی و با آرامش خانواده رشد کرد و در رشته اقتصاد دیپلم گرفت و به معلمی روی آورد. او عاشق تعلیم و تربیت کودکان بود. مدتی بعد، ازدواج کرد که ثمره آن دو فرزند بود. او به فرزندان خود مژگان و مهران عشق می ورزید و سعی می کرد آنها را به بهترین شکل تربیت کند. برادر بتول در جبهه حق علیه باطل مفقودالابثر شده بود و قلب خواهر در فراق برادر مملو از درد بود. پدر هم در مسکو زندگی می کرد. بتول تصمیم گرفت با خانواده جهت دیدار پدر به مسکو برود و دل او را شاد کند. به مسکو رفتند و بچه ها پدربزرگ را دیدند و خاطرات گذشته مرور شد و اشک خوشحالی بر چهره ها چکید. هنگام بازگشت فرا رسید. در هواپیماها همه خوشحال و خندان بودند؛ اما ناگهان همه چیز تیره و تار شد. موشکی از نیروهای درگیر قره باغ به کابین هوپیما 130-C اصابت کرد و در پی آن، این خانواده کوچک به درجه رفیع شهادت رسیدند.
به راستی اینان به کدامین گناه کشته شدند. آیا می شود روزی فرا رسد که ابرهای تیرگی و ظلمت از آسمان کنار رود و خورشید درخشان بر همه جا پرتور افکند و عدالت در همه جا برقرار گردد. را این روزهای عید و شادی و روز مادر برای ظهور موعود یگانه صلواتی بفرستید تا صواب آن نثار روح بزرگوار این شهدا شود. چهار شنبه 27 دی 1391برچسب:شهیده ,شهدای گمنام , شهید , زنان شهیده , زن و دفاع مقدس,شهیده نوجوان,شهیده اعظم عبدالحسینی, :: 14:24 :: نويسنده : رامين
شهیده اعظم عبدالحسینی متولد 1354 تهران، دختر دوازده ساله ای که در مدرسه با همفکری اولیای مدرسه برای کمک به جبهه های حق علیه باطل به تهیه و پختن آش و فروش آن پرداختند و درآمد آن را به جبهه اختصاص می دادند. در اوقات فراغت در مدرسه در تبلیغات جبهه همکاری می کرد. او دختری باهوش و باذکاوت و نکته سنج بود. در امور خود همیشه دوست داشت عیوبش را بداند و اصلاح کند. خواهرش می گوید: بعد از شهادت اعظم در کیف دستی ایشان به دفترچه کوچکی برخوردم که به طرز جالبی با سوزن و نخ درست کرده بود وقتی صفحات آن را مطالعه کردم متوجه شدم در آن دفترچه کوچک دوستانش با دست خط خودشان، درباره اعظم نظر داده بودند و رفتار و کردارش را نوشته بودند، اکثراً از اخلاقش تعریف کرده و نوشته بودنددختر خیلی خوب و مهربان هستی. در جمع همکلاسیها و فعالیتها و بازیهایش، همیشه سرپرست گروه یا نقش معلم داشت. او دختر محجبه ای بود. با گذشت و ایثار بود و نسبت به حجاب خیلی حساس بود. سرانجام دستان کوچک کوچک و نگاه مهربان او در پی حمله موشکی رژیم بعثی به مناطق مسکونی تهران در آخرین روزهای زمستان 1366 دیگر گرمایی نداشت، اما گرمای یادش همواره بر دل ما آتش می زند. شادیم چون می دانیم او با فرشتگان همنشین است مادر گرامی اش شهید خاتمه عباس زاده و خواهرزاده اش مهدیه همتی همراه او در بهشتند. کاش ما هم همانند این نوجوان دفترچه حسابی برای کردارمان درست کنیم تا چشم باز نکنینم و ناگهان ببینیم همانی هستیم که بودیم با همان خطاهای یک عمر که حتی حسابشان را نداریم چه رسد به اصلاحشان. التماس دعا لطفا صلواتی نثار روح پاک و معصوم این شهید قرائت کنید شنبه 18 آذر 1391برچسب:, :: 13:20 :: نويسنده : رامين
سؤال: اين قول منسوب به كدام امام است: كل يوم عاشوراء و كل ارض كربلاء؟
شنبه 18 آذر 1391برچسب:, :: 12:31 :: نويسنده : رامين
دکتر شریعتی انسان ها را به چهار دسته عمده تقسیم کرده است
آنانی که وقتی هستند هستند وقتی که نیستند هم نیستند عمده آدمها . حضورشان مبتنی به فیزیک است . تنها با لمس ابعاد جسمانی آنهاست که قابل فهم میشوند . بنابراین اینان تنها هویت جسمی دارند آنانی که وقتی هستند نیستند وقتی که نیستند هم نیستند مردگانی متحرک در جهان . خود فروختگانی که هویتشان را به ازای چیزی فانی واگذاشته اند . بی شخصیت اند و بی اعتبار . هرگز به چشم نمی آیند . مرده و زنده اشان یکی است آنانی که وقتی هستند هستند وقتی که نیستند هم هستند آدمهای معتبر و با شخصیت . کسانی که در بودنشان سرشار از حضورند و در نبودنشان هم تاثیرشان را می گذارند . کسانی که همواره به خاطر ما می مانند . دوستشان داریم و برایشان ارزش و احترام قائلیم آنانی که وقتی هستند نیستند وقتی که نیستند هم هستند شگفت انگیز ترین آدمها . در زمان بودشان چنان قدرتمند و با شکوه اند که ما نمیتوانیم حضورشان را دریابیم . اما وقتی که از پیش ما میروند نرم نرم آهسته آهسته درک میکنیم . باز می شناسیم . می فهمیم که آنان چه بودند. چه می گفتند و چه می خواستند .ما همیشه عاشق این آدمها هستیم . هزار حرف داریم برایشان اما وقتی در برابرشان قرار می گیریم .قفل بر زبانمان می زنند . اختیار از ما سلب میشود . سکوت می کنیم و غرقه در حضور آنان مست می شویم و درست در زمانی که می روند یادمان می آیدکه چه حرفها داشتیم و نگفتیم . شاید تعداد اینها در زندگی هر کدام از ما به تعداد انگشتان دست هم نرسد. شنبه 18 آذر 1391برچسب:, :: 12:12 :: نويسنده : رامين
مادر مختار میگوید: پس از تولد مختار، خواب دیدم کسی به من میگوید: این فرزند تو، پیش از آن که به سن بالا برسد، سرد و گرم زندگی را خواهد چشید و ترس او ریخته خواهد شد و پیروان زیادی پیدا خواهد کرد.
به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، شیعیان در طول تاریخ مظلومیت خود با اتکا به اصول خدشهناپذیر اسلام هنگام حاکمیت ظلم با انگیزههای خداجویانه، جنبشهایی را سازمان داده و حوادثی را به وجود آوردند. یکی از این جنبشها به رهبری مختار ثقفی به خونخواهی امام حسین(ع) اتفاق افتاد، او این حرکت را شب پنجشنبه 14 ربیعالاول سال 66 هجری با شعار «یا لثارات الحسین» آغاز کرد. با توجه به پخش سریال «مختارنامه» از شبکههای مختلف تلویزیون، بر آن شدیم در سلسله گزارشهایی به بررسی زندگانی مختار ثقفی بپردازیم. این مجموعه مطالب با استناد به کتاب «ماهیت قیام مختار» نوشته حجتالاسلام سید ابوفاضل رضوی ارائه میشود. ادامه مطلب ... درباره وبلاگ موضوعات آخرین مطالب پيوندها
نويسندگان |
|||
![]() |